سیاست های استعماری و انحطاط فرهنگی و فقر اقتصادی در دوطرف خط دیورند
نویسنده : مهرالدین مشید نویسنده : مهرالدین مشید

 

 

بحش جهارم

روسیه برای مقابله با استراتیژی امریکا در بحیرۀ کسپین تطبیقات نظامی را موازی با تشدید فعالیت های سیاسی به راه انداخت  . نگرانی های ایران و چین در رابطه به پیشروی امریکا در این منطقه برای روسیه دلگرم کننده بود ؛ اما ضعف موقف بین المللی ایران و دوری چین از این ساحه و بی علاقگی ویجنگ برای تشدید و برهم زدن بیش از حد روابطش با واشنگتن امکانات مسکو را برای تدوین وترتیب یک راه و رسم واحد در مقابل سیاست های استراتیژیک  امریکا در این ساحه کمرنگ و ضعیف گردانید

در شروع سال 2008 استخبارات امریکا روسیه را بصورت رسمی منیع تهدید خارجی برای این کشور اعلام نمود و رییس استخبارات ملی امریکا (1)که در نشست سالانۀ کمیتۀ امور استخباراتی مشرانو جرگه کانگرس امریکا که در رابطه به امنیت ملی کشور دایر گردیده بود ، نکات ذیل را به سمع حاضرین رسانید  : "تلاش های مذبوحانۀ روسیه به خاطر تحت کنترول قرار دادن ، انساد و حتی م حا ظرۀ  محاصرۀ ترانزیت مواد سوخت از ناحیۀ کسپیین به سوی غرب ارزوی اختیار عام و تام بالای دهلیز انتقال ذخایر طبیعی شرق  ، بنیۀ اصلی قوت  و نفوذ این کشور را در زمینۀ انرژی ثابت میسازد . بعید نیست که در آینده های قریب دیوار بحیرۀ کسپین به مثابۀ دیوار برلین در نقطۀ مهم استراتیژیک    جهای به گونۀ حایلی میان امریکا و کشورهای روسیه ، چین ، آسیای مرکزی و اروپا بازی بزرگ دیگر سیاسی و اقتصادی را در زیر چتر رسیدن به منابع سرشار طبیعی بحیرۀ کسپین در پی داشته باشد .

امریکا روسیه را مانعی بازدارنده یی در برابر این برنامۀ بلند پروازانۀ خود میداند . از همین رو بود که در شروع سال 2008 استخبارات امریکا روسیه را بصورت رسمی منیع تهدید خارجی برای این کشور اعلام نمود و رییس استخبارات ملی امریکا که در نشست سالانۀ کمیتۀ "امور استخباراتی مشرانو جرگه کانگرس امریکا که در رابطه به امنیت ملی کشور دایر گردیده بود ، نکاتی ذیل را به سمع حاضرین رسانید . : "تلاش های مذبوحانۀ روسیه به خاطر تحت کنترول قرار دادن ، انسداد و حتی محاصرۀ ترانزیت مواد سوخت ازناحیۀ کسپیین به سوی غرب آرزوی دیرینۀ امریکا بوده و دراختیار داشتن عام و تام  دهلیز انتقال ذخایر طبیعی شرق – غرب ، بنیۀ اصلی قوت  و نفوذ این کشور را در زمینۀ انرژی ثابت میسازد .  از همین رو است که نورلان اسماعیل اف (2) یک تحلیل گر مسایل سیاسی قرغزستان می گوید : جنگ افغانستان مقدمۀ تشکیل "آسیای مرکزی بزرگ "  است . وی با اشاره به حوادث اخیر در جنوب قرغزستان گفت که در پشت حادثۀ نامبرده  دست امریکا بود . امریکا این عمل را بخاطر رقابت هایش با روسیه ، چین و ایران انجام داد .

تلاش های امریکا برای چنین هدفی از سال ها پیش آغاز شده است که با سقوط  رژیم نجیب و به میان آمدن دولت مجاهدین و درگیری آنان و تشدید جنگ داخلی این رویای خود را نا تعبیر یافت و افغانستان را به باد فراموشی گذاشت و به انتظار فرصت تازه نشست تا اینکه با بوجود آوردن طالبان طرح تازه ییرا به راه افگند .  چنانکه  پیش از سقوط کابل به دست طالبان رابین رافایل (3)معاون وزارت خارجۀ امریکا در امور جنوب شرق آسیا و چین در نشستی با احمد شاه مسعود طرحی را بر سر تشکیل یک دولت تحت قیادت ظاهر شاه ارایه داده بود و این طرح از سوی مسعود که یک جناح قوی دولت بود ،  پذیرفته شده بود  . به همین اساس بود که مسعود به تخلیۀ کابل  آغاز کرد و نیرو های خویش را از کابل بیرون نمود؛ اما طالبان به وعدۀ خود وفا نکرده و بعد از سقوط کابل باب تازۀ سیاسی را امریکا گشودند که با حمایت طالبان از اسامه این مناسبات بهم خورد  . اکنون که این بازی خونین هنوز ادامه دارد و امریکا بعد از هر از گاهی سناریوی جدیدی را زیر نام استراتیژی تازه  در افغانستان طرح ریزی مینماید .

در عقب این همه یک چیز خیلی پر رنگتر  جلوه مینماید که همانا معامله ومصالحۀ پشت پردۀ نیرو های استعماری با حلقات و گروههایی در منطقه بوده که بوسیلۀ آنان تمامی حماسه ها و شهکاری های مردم افغانستان را به تاراج برده اند . متجاوزین در هر زمانی که توانایی رزم رویارویی را با مردم ما از دست داده اند . به ترفند روی آورده و به دسیسه سازی ها بر ضد مردم ما پرداخته اند . در طول تاریخ مردم ما در برابر دشمنان خود در نبرو رویاروی برنده بوده اند ؛ اما با وجود فشرده گی ها و مقاومت های استثنایی تاب خنثی کردن و برچیدن توطیۀ دشمنان را نداشته و تمام دستاورد های خود در میدان نبرد را نیز از دست داده اند . این از دست دادن ها تنها منحصر به حوزۀ سیاسی و نظامی نبوده ؛ بلکه انحطاط های دیر پای فرهنگی و مدنی را نیز در پی داشته است . از همین رو بوده که مردم ما در کنار شگوفایی های فرهنگی و مدنی انحطاط های فکری وفرهنگی را نیز ناگزیرانه به تجربه گرفته اند . از یک سو واقع شدن این کشور بر سر راۀ مهاجمان تاریخ و از سویی هم دست و گریبان بودن مردم ما با توطیه های شاخدار مطقه یی و فرا منطقه یی سبب شده است که مردم ما از قافلۀ تمدن جهانی عقب بمانند  .  این عقب مانی گرچه  ریشه در مناسبات استعماری بنا بر قرار داشتن کشور ما در سیطرۀ کشور های استعماری ، نیمه استعماری یا مجاورت استعماری دارد ؛ اما سلحشوری و تسلیم ناپذیری مردم ما در برابر مهاجمان ونیروهای اشغال گر بیشتر سبب عقب مانی های سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی کشور ما گردیده است ؛ زیرا مقاومت و رویارویی دوامدار مردم ما در برابر متجاوزین حتی هر گونه زمینۀ پیشرفت استعماری را هم از ما گرفته است و استعمار فرصت استقرار را در این کشور بدست نیاورده تا حتی برنامۀ استعماری خود را عملی نماید . در این شکی نیست که استعمار با پیاده ساختن برنامه های خود بیشتر به بخش هایی اولویت قایل می شود که  برآورندۀ اهداف استرتیژیکش باشد ؛ اما با این هم در میان این همه ساخت و ساز ها چیزی هم ساخته می شود که خواه ناخواه به نفع مردم ما تمام می شوند . به گونۀ مثال حضور بریتانیا در هند در حدود سه قرن در بسی جهات سبب پیشرفت و توسعۀ این کشور گردید . بریتانیا در این مدت خیلی برنامه های زیربنایی اقتصادی مانند احداث خط ریل ، شاهراهها ، فابریکه های تولیدی و صنعتی را درهند نیم قاره پیاده نمود که در این مدت بیشترین ضرر را در نیم قاره مناطق پشتون نشین متحمل شدند که حتی تا امروز آثار آن به خوبی آشکار است .  پاکستان بعد از جدا شدن از نیم قاره تا کنون هم برنامه های زیر بنایی اقتصادی را در مناطق پشتون ها و بلوچ ها عملی نگردانیده است . این سیاست پاکستان از سیاست های یریتانیا آب می خورد که از فارورد پالیسی انگلیس یعنی "تفرقه بینداز و حکومت کن" آب میخورد ؛ زیرا انگلیس ها دریافته بودند که با ر سیدن مردمان پستون به رفاه و آسایش قدرت رزمنده گی و سلحشوری آنان دوبالاتر شده و زمینه های حکمروایی انگلیس بر آنان کاهش می یابد . از همین رو بریتانیا و اکنون وارث آن پاکستان در خط سرکوب اجتماعی و اقتصادی پشتون ها و بلوچ ها قرار دارد و هر گز فرصت سر بر افراشتن را برای آنان نمیدهد . هر زمانیکه پشتون ها  و بلوچ ها خواسته اند در برابر حاکمان پنجابی دست به نافرمانی بزنند ، حاکمان پنجابی بصورت فوری دست به توطیه زده و با خریدن خان ها  ملک های قبایل آرزو های پشتون ها بلوچ ها را به بازی گرفته اند .  تبدیلی نام " ایالت شمالی صوبه سرحد " به "خیبر پشتونخواه" ادامۀ این گونه توطیه های حاکمان پنجابی در تبانی با خان ها و احزاب مزدور فعال در صوبه سرحد است . حاکمان پنجابی گویا با براورده شدن آرزوی دیرینۀ پشتون های سرحد ، بر آزادی های واقعی سیاسی و اقتصادی آنان افسار بست و با این نام استقلال سیاسی و اقتصادی شان را به عوضی گرفت . حاکمان پنجابی با این طرح مهر سکوت بر لبان سیاست مداران پشتون موافق با اسلام آباد را گذاشت و با اشتعال و دامن زدن جنگ از خیبر ایجنسی تا وزیرستان بساط توسعۀ فرهنگی و مدنی را در این مناطق برچید تا باشد که پشتون ها تا  قرن های دیگر فاقد سواد و آگاهی مانده و چنان دامنگیر بی سوادی و فقر باشند که سالها هم تشخیص دوست و دشمن را از دست داده و همیشه مانند موم در دست استعمار گران پنجابی باشند .  حاکمان پنجابی در این منافع به نحوی  امریکایی ها و بریتانیایی ها را شریک خود میدانند و در هرگامی که بر ضد قبایل برمیدارند ، امریکا و بریتانیا را به یاری خود می خواهند .  بمباردمان های طیارههای بدون پیلوت امریکایی زیر نام مبارزه با تروریستان ریشه در اهداف استراتیژیکی دارد که منافع امریکا و بریتانیا را با منافع حاکمان پنجابی را بهم گره میزند . حاکمان پنجابی با برافراشتن علم دین ملا ها  و مولانا های سرحد مانند مولانا فضل الرحمان ، مولانا نورانی ، مولانا بجلی گر و سایر مولانا ها را به استخدام خود در آورده و بوسیلۀ این ها آتش جنگ در دو طرف دیورند را دامن میزنند .

. از آنچه گفته آمد آشکار می گردد که در طول تاریخ افغانستان و بویژه در مقاطع مختلف تاریخی خط دیورند بستر داغ تشنج بوده و این خط در محور تحرکات سیاسی و نطامی قدرت های شیطانی منطقه یی و فرا منطقه یی قرار داشته است . قرار داشتن افغانستان در حوزۀ تشنج منطقه یی سبب شده است تا در کنار شگوفایی های فرهنگی و مدنی در برهه هایی ازتاریخ بیشتر انحطاط های فکری ، فرهنگی و مدنی را به تجربه بگیرد . سرنوشت مردمان دو طرف خط دیورند در طول تاریخ یکی بوده و نه تنها از سیاست های انگلیس مابانه یکسان متاثر گردیده اند و مانند ظرف گداخته یی در زیر آتش سیاست های مشت آهنین بریتانیا ، شوروی سابق و امریکا مساویانه سوخته اند ؛ بلکه در بسا جهات سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی خیلی عقب مانده اند که این عقب مانی ها در عرصۀ فرهنگی و مدنی خیلی محسوس است . امروز این عقب مانی فرهنگی بستر مناسبی برای استعمار گران پنجابی ، امریکای و بریتانیایی گردیده است تا اهداف شوم خود را از طریق آنان بویژه گروههای افراطی مانند طالبان دو طرف خط دیورند پیاده نمایند .  ادامۀ جنگ در دو طرف دیورند به مثابۀ آتشی است که تمام هستی مادی و معنوی مردمان پشتون و بلوچ را نه تنها به تدریج می سوزاند ؛ بلکه زمینه های توسعه و پیشرفت را هم از آنان گرفته است . جنگ های دوامدار همراه با فقر فرهنگی و اقتصادی چنان دست به دست هم داده است  که سبب پامال شدن ارزش های ماندگاری را نیز در منطقه فراهم کرده است و این پامال شدن ها شامل ارزش های والای دینی هم گردیده است . در حالیکه دین وسیلۀ مقدسی است برای رهایی انسان از بند بنده گی های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی که در مجموع چراغ وارستگی ها و آزاده گی ها را در حوزههای مختلف فرا راۀ انسان می افروزد ؛ اما امروز دیده می شود که چه ارزش های برزگی زیر پوشش دفاع از دین مانند گل ها پر پر می شوند و به خاک وخون کشانده می شوند . علت این همه به خاک و خون کشیدن ها فقر شدید فرهنگی است که مانند خارمغیلان بر  افکار سالم انسانی وارد می شوند و عقلانیت دینی و دنیایی را متضرر گردانیده اند . 

در کنار این ها ارزش های حاکم قبیله یی که مانند عنکبوت  تار و پود افکار مردمان این منطقه را بهم بافته و در شاهرگ های فکری آنان رخنه کرده است  . اینها به مثابۀ عوامل نیرومند باز دارنده ، دیوار کلانی را در برابر آگاهی های تازۀ فرهنگی و مدنی ایجاد کرده است تا مردمان منطقه از آگاهی های فکری  و فرهنگی در عرصه های گوناگون دینی ، عملی ،  فلسفی و ادبی برای همیش محروم بمانند ؛ گرچه با به قدرت رسیدن دو قبیلۀ هوتکی و ابدالی در قرن شانزدهم تا حدودی دیوار های سنت های قبیله یی فرو ریخت و قبایل دو طرف کوۀ سلیمان اندکی مجال یافتند تا با عناصری از سنت های قبیله ببرند و به زنده گی مدنی رو آورند که انتخاب میرویس خان هوتک و احمد شاۀ ابدالی بحیث زعما و رهبران سیاسی و قبیله یی در واقع مانند مشتی دروازۀ سنت های قبیله یی را کوبید و بر شماری از ارزش های آن خط بطلان کشید ؛ گر چه با ظهور این دوخانواده بر اریکۀ سیاست و حکومت داری در قرن شانزدهم دریچه یی به سوی فرهنگ سازی و ملت سازی افغان ها بویژه پشتون ها بوجود آمد ؛ اما     

احمد شاه بابا با حملات پیهم به هندوستان فرصت های رشد و توسعۀ فرهنگی را تا حدودی از مردم گرفت ؛ گرچه این حملات بعد از فتح بزرگ "پانی پت" خاتمه یافت ؛ اما رویداد های لشکر کشی های پیهم به هندوستان اثرات ژرفی بر عدم رشد ساختار های فرهنگی ، اقتصادی و اجتماعی گذاشت . از این گونه حملات یشترین آسیب را مردم نیم قاره متحمل شدند . دو قوم سلحشور و نیرومند نیم قاره  مانند مرهته و سکه ها در نتیجۀ  حملات پیهم احمد شاه بابا به اندازۀ کافی ضعیف شدند . این  حملات برابر به زمان بهادرشاۀ دوم آخرین شاۀ این خانواده بود  که یک شاۀ عیاش و بی کفایت بود و با قیام های مردمی در سال 1857 روبه رو گردید .  بعد از سقوط بابری ها و اواخر  حکومت احمدشاه بابا بریتانیا توانست که از طریق کمپنی هند شرقی بر تمام هند مسلط گردد . تسلط بریتانیا تنها بر نیم قاره پایان نیافت  . بریتانیا توانستند که با استفاده از عمال مزدور خویش مانند شاه شجاع ها بر افغانستان مسلط شوند . گر چه سیطرۀ بریتانیا در افغانستان مقطعی بوده و همراه با مقاومت های جدی مردم ادامه داشت . مردم افغانستان از سال  1839- 1842 برای اولین بار با انگلیس ها درگیر جنگ شدند و فرار دوست محمد خان به هند ، شاه شجاع به تخت کابل نشست ؛  اما مقاومت مردم پایان نیافت و بریتانیا با قیام های پیهم در برابر مردم ما قرار داشت که بار دیگر در سال از 1878 تا 1880 از سه جبهه افغانستان را مورد حمله قرار داد و در میوند شکست سختی را از ایوب خان متحمل گردیدکه شجاعت خانمی به نام ملالی در این جنگ برای ترغیب ازادی خواهان و مجاهدان زبانزد خاص و عام است .  انگلیس ها در تمام این جنگ ها در برابر مردم افغانستان قرار داشتند ، اما مردم افغانستان در برابر شاهزاده گان ناتوان ، عیاش ، خود خواه و بی کفایتی قرار داشتند که هرنوع قربانی شان در برابر لشکر تا دندان مسلح بریتانیایی به تاراج این شاهان رفت و بصورت بیرحمانه یی قربانی رقابت های خانواده گی و شخصی بازمانده گان احمد شاه بابا گردید تا این که در سال 1919 بار دیگر مردم افغانستان ضد استعمار بریتانیا قیام کردند و خواستند زنجیر استعمار بریتانیایی را از گردن های خود دور نمایند ؛ گرچه این جنگ منجر به استرداد استقلال افغانستان شد و جنگاوران افغان به امر شاه امان الله از  بخش هایی از مناطق آنسو خیبر دوباره به این سوی دیورند عقب نشینی کردند که این عقب نشینی معنای از دست دادن یک فرصت خوب تاریخی بود که بعد ها بر رویداد های جاری کشور تا امروز سایۀ سنگین  و شومی گذاشته است . به استثانی چهل سال زمامداری ظاهر شاه که در سکوت مرگبار سیاسی و اقتصادی گذشت و از توسعه و پیشرفت در کشور اثر قابل توجهی بر جا نگذاشت . از آغاز جنگ انگلیس تا امروز دیورند دیگر خواب آرام را نچشیده و این خط به مثابۀ دیوار آهنین همیشه خار چشم مهاجمان تاریخ بوده و در هر مقطعی از تاریخ یا درگیر جنگ بوده ویا درگیر توطیه که این جنگ افروزی و توطیه گری تا امروز ادامه دارد . نتیجۀ آن به قربانی گرفتن رشد وتوسعه در این محور جغرافیایی بوده که عدم رشد فرهنگی در این محور زمینه ساز نفوذ استعمار و توطیه های استعماری گردیده است  .  استعمار هرگز فرصت نداد تا ارزش های بدست آمده در جوامع قبیله یی افغان ها بویژه پشتون ها نهادینه شده و به بار وبرگ بنشیند .

تمرکز استعمار در دو طرف خط دیورند تنها ریشه در اهمیت جیواستراتیژیک ، جیو ایکونومیک و جیو پولیتیک این منطقه نداشته ؛ بلکه عقب مانی های فکری و فرهنگی مردمان منطقه بیشتر از این فضای منطقه را برای بهره گیری های استعماری فراهم کرده است .  ارزش های استعماری با وجودی که انرژی خود را از آگاهی های علمی ، رهنگی و فناوری های جدید می گیرد و به نحوی با آگاهی و خردانیت رابطه دارد ؛ اما از آنجا که آگاهی بصورت کل خیر گستر است ، بنا بر این هر آگاهی علمی را نمی توان خیر دانست ؛ بلکه شر است و همین شر است که زیر پوشش آگاهی عملی حیات سیاسی و اجتماعی مردمان را به اسارت خود می آورد . نا آگاهی های فرهنگی سبب می شود که حتی از تشخیص دادن شر و خیر ارزش های جدید عاجز مانده و با عوضی گرفتن یکی بجای دیگر به انحطاط فکری و فرهنگی خود بیفزاییم . نیرو های طاعوتی با درک این نقطۀ ضعف خواسته اند،  اعظمی ترین استفاده را از مردم افغانستان بویژه اقوام پشتون نمایند .

از آنجا که عقب مانی فرهنگی بستر آماده یی برای نفوذ استعمار بوده و ارزش زدایی های عناصر فرهنگی سنتی را در پی دارد ؛ زیرا استعمار همیشه به دنبال محو ارزش هایی است که می توانند به مثابۀ دیوار های شکست ناپذیر در برابر دسایس نیرو های اشغالگر واقع گردند . از سویی هم استعمار با مکر و حیل به نحوی ارزش های سنتی را در یک جامعه می خواهد ، احیا کند و رایج بسارد که می توانند گام به گام قافله سالار استعمار باشند .  این گونه ارزش ها بیشتر دین زدا و قبیله گرا است تا با زدودن عناصر دینی از فرهنگ عناصری از سنت های قبیله ییرا جاگزین آنها نماید ؛ زیرا عناصر پویای دینی در تار و پود هر فرهنگی رهایی بخش وآزادی گستر است .  انحطاط فرهنگی در یک کشور درست برابر به زمانی است که عناصر بالندۀ  فرهنگی از متن فرهنگ زدوده شوند .  با روبیدن عناصر پایای دینی و سنتی از بستر فرهنگی به سرعت قشر اندیشی و جهل در بستر فرهنگ رسوب میکند و هر چه زود تر زمینه ساز انحطاط فرهنگی میگردد .

در این حال است که ارزش های سنتی به نام ارزش های قبیله به شکل وارونه رنگ دینی را به خود میگیرند و به تدریج سنت های زشت گذشته تبدیل به ارزش دینی شده و دین بلعمباعور در لباس تذویر جایگاۀ دین واقعی و توحید را میگیرد . با زدوده شدن ارزش های بالنده و پویای فرهنگی فرهنگ از محتوا تهی شده و ارزش های نابکاری جای آنرا میگیرد . در این حال شرک سیاسی ، شرک اقتصادی و شرک اجتماعی به سراغ جامعه آمده و این شرکها جامعه را به تباهی کشانده و بساط عدالت را از جامعه بر می چیند . این دین دیگر با دین واقعی بیگانه بوده و تحجر و عدم تحرک فکری چنان بر برج و باروی آن سنگینی مینماید که به قول مولانای بزرگ از دین جز پوست چیزی دیگری نمی توان در آن سراغ نمود ؛ زیرا شرک سیاسی است که پایه های نظام سیاسی عادلانه را فرو میریزد . در این حال ارزش های سیاسی ییکه متضمن رفاه و آرامش واقعی مادی و معنوی افراد یک جامعه اند ، از جامعه رخت بربسته که منتج به نابودی آزادی های فکری و ازادی های رسانه یی میگردد . به همین گونه استقرار نظام شرک آلود اقتصادی خود راه را برای تاراجگران و محتکران خدا ناترس باز نموده و با گسترش مناسبات اقتصادی غیر عادلانه زیر نام "اقتصاد بازار" یا "اقتصاد دولتی" فرصت می یابند تا هر چه بیشتر در سایۀ این گونه شرایط و اوضاع  اقتصادی  به جیب زنی مردم بپردازند . به همین گونه شرک اجتماعی هم زیانبار بوده و با گسترش این گونه شرک افکار و ذهنیت های اجتماعی مغشوش گردیده و افکار ناسالم جای افکار سالم اجتماعی را گرفته و مناسبات اجتماعی کهن و نا بکار جای آنرا میگیرد . در این صورت جوامع مدنی مجال بوجود آمدن و رشد را پیدا نکرده و استبداد حاکم تیغ از دمار مردم بیرون مینماید . زیرا جامعۀ مدنی جامعۀ مدنی حلقۀ وصل منافع مردم .و دولت  و عرصۀ فعالیت آن بیشتر اقتصادی بوده و عرصه های اقتصادی را در بر میگیرد که شامل کار و فعالیت های گستردۀ مردم در  بیرون ار دولت میشود .  جوامع مدنی قدرت بازدارنده یی است که بر فرق استبداد فریاد بر می آورد و با گسترش آزادی های فکری و انسانی و نهادینه شدن ارزش های واقعی حقوق بشر فضای استبداد را محدود میگردانند . از همین رو است که این جوامع به مثابۀ  پلی در تامین رابطه میان دولت و مردم و تامین منافع آنان نقش واقعی و اصلی را دارند . حضور این جوامع  در کشور های گوناگون حتمی است ؛ زیرا این جوامع است که بر دهن ظلم افسار می بندند .

در بستر چنین نظام شرک آلود و سنت زده است که فرهنگ به انحطاط میرود و میمیرد و در برابر آن ارزش های به نام سنت قامت میکشند که بیشتر بر مظاهر سنت استوار هستند که نتیجۀ نامیمون آن گسست های مرگبار درون فرهنگی است که سبب نفوذ استعمار و حتی از هم پارچگی ملت ها را فراهم مینماید . با اسیر شدن ارزش های بالندۀ دینی و فرهنگی ، چنان دین در زنجیر سنت ها اسیر میگردد که هر آدمی به ساده گی فتوای کفر و اسلام را بر معیار ریش و عمامه صادر مینماید ، بدون هر گونه تشخیص و عوامل جانبی فتوای انتحار صادر میکند و بسیار بی گناهان را به قربانی  خود میگیرد . با محو و روبیدن ارش های پویا و بالندۀ  دینی از متن فرهنگ نه تنها جمود فرهنگی حاکم میگردد و تحجر فکری حیات ملیون ها انسان را به تباهی و بربادی میکشاند ؛  بلکه مظاهری به نام دین بر تارک سنت ماوا گرفته و در زیر پوشش ظاهر گرایی و سنت پروری ارزش های واقعی دینی را با تیغ شرعی گویا ذبح مینمایند . بر بار عوام زده گی های دینی تا سطح "حرام شمردن آموزش دختران "و "ناخون نگرفتن در چهارشنبه" ها می افزاید   و عوام زده گی های مرگبار فرهنگی را ترویج و جهل و دانش زدایی و آگایی ستیزی  را می گستراند که یی آمد آن گسست های پیهم درون فرهنگی چیز دیگری نخواهد بود .

در نتیجۀ عدم رشد فرهنگی و مدنی سنت های حاکم بر قبیله بر خود رنگ دین را گرفتند و در این بستر سنتی ارزش های بزرگ دینی که پیشرفت و توسعه را در عرصه های گوناگون اقتصادی ،  سیاسی ، مدنی و اجتماعی زمینه ساز و کار ساز است ، پامال شده و به شیوۀ وارونه یی سنت ها عبای دین را پوشیدند که نتیجۀ زشت آن ظاهر گرایی و ظاهر پسندی در دین است . در بستر همین ظاهر گرایی ها و ظاهر پسندی های دینی بود که طالبان بوجود آمدند . = پنجم = د

یاد داشت ها :

 

1-            قسمت سوم و پایانی سبقت  جویی امریکا برای دستیابی به بحیرۀ کسپین ، افغان جرگه ، شمارۀ 188 ، 3 اگست ، 12 اسد

2-            افغان جرگه ، شمارۀ 197 ، 16  اگست

3 -  چند حرف توضیحی به تایید یک نوشتۀ برادر مژده ، افغان جرگه ، شمارۀ 196 ، 15 اگست


May 12th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات